اگر قسمت اول این سلسله مطالب را مطالعه کرده باشید در آنجا به سیاه نمایی(!) وضع موجود کشورمان پرداخته بودیم. ولی از آنجا که نمی توان حق وانصاف را کنار گذاشت لازم دیدیم به مقبولیت های زیست ایرانی نیز اشاراتی داشته باشیم.
باز هم مثل همیشه با چند مثال شیرین شروع می کنم.
- · منزل آقاجون پر از مهمونای ناخونده هست. منظورم بچه ها و نوه ها هستند که میان خودشون پخت و پز می کنند و می خورند و شادی به دل این پیرزن و پیرمرد می کنند.
- · رفیقم می گفت یادم نمیره یه روز تو دهه محرم که رفتم سر کلاس یه دست همه پسرها مشکی پوشیده بودند.
- · عمه دختر خاله ی مادرم مریض، توی بیمارستان بستری بود. دیروز با چندتا آبمیوه رفتیم عیادتش.
- · سر ظهر بود و هوا گرم. امروز تو سوپری محل می خواستم چیزی بخرم که صدای اذان بلند شد. مهندس کارم رو راه انداخت . مغازه رو بست و روانه شد.
- · اول صبحی که پشه هم تو کوچه پر نمی زد! مش حسن ماشینش خراب شده بود بچه ها که برا ورزش صبحگاهی داشتن می رفتن پارک یه هُل مشتی بهش دادن. سه سوت روشن شد.
- · امان از ماه رمضان ها! مساجد کیپ تا کیپ پر میشن و ملت جلسات مختلف قرآن راه می ندازن. هر روزی افطار یه جا دعوتمون می کنند.
- · وقتی عید میشه نمی دونم سیل پیام های تبریکی رو که از رفقا و آشنایان و بچه محل ها و اونایی که اسمشون تو مخاطبین گوشیم هست ولی نمی دونم کی هستن(!) و شماره هایی که اصلا تو فهرست مخاطبین ندارمشون و ... برام میاد، چطور مدیریت کنم!
- · پسرا سر کلاس داشتن با هم شوخی و سر و صدا می کردن که یهو یکی از دخترا میاد تو. همه ساکت شدن و به هم تذکر دادن که هیس. دیگه بسه.
- · عجیبه. حس دشمن شناسی این مردم چقدر قوی کار می کنه که هر وقت رژیم صهیونیستی یا امریکا بیشتر تهدید می کنن ملت با تعصب بیشتر و شور زیادتری روز قدس و 22 بهمن رو میان تو خیابونا.
باید این نکته را باز یادآوری نمایم که هیچگاه استثنا ها را فراموش نکنید. اکنون نکته ای را متذکر می شوم که چکیده ی مثال ها را در بر می گیرد :
با توجه به اطلاعاتی که دارم شما می توانید این سبک زندگی را با نمونه اش در فرهنگ غرب مقایسه کنید و از داشتن آن به خود ببالید.
- ۹۲۹ نمایش